صحبت‌كردن درباره‌ي لزومِ آموزشِ زبان

يعني تكرارِ موضوعي كه همه مي‌دانند

همه هر كه به كاري مشغول است، و حتا آن‌ها كه كارِ جدي‌يي نمي‌كنند، لزومِ يادگرفتنِ زبان ِ خارجي و كم‌بودِ ندانستنِ آن را، در هر لحظه‌ي زنده‌گي احساس مي‌كنند.

گفتار درباره‌ي لزومِ زبان ِ خارجه را ناگفته مي‌گذاريم و مي‌گذريم.

زيرا كي‌ست از مردمان ِ قرن ِ بيست‌ويكم كه نتواند به‌تفصيل در اين باره حرف بزند.

خوب، پس درباره‌ي چي مي‌خواهيم حرف بزنيم؟

نخستين گامِ به‌جا شناختنِ
راهِ درستِ زبان‌آموزي
است

تقليد از زبان‌آموزيِ كودكان

پيش از جاافتادن ِ نظريه‌ي دوران‌سازِ چامسكي درباره‌ي ويژه‌گي‌هاي زبان، ويزافون با طرحِ يك روشِ ايده‌آلي مي‌گفت كه راهِ درستِ يادگرفتنِ زبان ِ خارجه اين است كه همان راهي را كه همه‌ي ما هنگامِ يادگرفتنِ زبان ِ مادريمان طي كرده‌ايم بازسازي و شبيه‌سازي كنيم.

تفاوت‌ها با زبان‌آموزيِ كودكان

اين حرف در كليتِ خود هنوز هم معتبر است، اما در عينِ حال تفاوتِ عمده‌يي وجود دارد ميان ِ نوزادِ انساني و انساني كه از دوران ِ اوليه‌ي كودكي گذشته است، كه اگر به آن‌ها توجه نشود راه به جايي نخواهيم برد.

انگيزه‌ي نيرومندِ دورانِ كودكي

اولين تفاوتِ عمده ميان ِ كودك و بزرگ‌سال در اين است كه كودك در لحظه به لحظه‌ي زنده‌گيِ آغازينِ خود بايد محيطي را كه در آن به دنيا آمده است كشف كند و بشناسد. كودك در اين دوران يك پارچه انرژي است براي انجامِ اين كار، كاري كه آن را در لحظه به لحظه‌ي زنده‌گي با موفقيتي شگفتي‌آور و معجزه‌آسا انجام مي‌دهد.  يادگرفتنِ زبان ِ مادري بخشي از دست‌آوردهاي اين اساسي‌ترين گامِ زنده‌گيِ هر انسان است.

نبودِ انگيزه‌ي طبيعى در بزرگ‌سالي

چنان كه گفته شد كودك سخت به فهميدنِ محيطِ زنده‌گي و برقراركردنِ ارتباط با اطرافيان نيازمند است. از همين رو براي به دست آوردن ِ وسيله‌ي برقراركردن ِ ارتباط با ديگران انگيزه‌يي عظيم دارد، در حالي كه ما بزرگ‌سالان كه پيش‌تر يك زبان را ـ يعني زبان ِ مادري‌مان را ـ ياد گرفته‌ايم و وسيله‌ي برقراركردن ِ ارتباط با پيرامونيان ِ خودمان را در اختيار داريم فاقدِ انگيزه‌ي طبيعي براي يادگرفتنِ زبان هستيم.

زبانِ جهانى

عامه‌ي انگليسي‌زبان‌ها به‌ندرت به يادگرفتنِ يك زبان ِ‌دوم مي‌پردازند. چرا؟ چون چه بخواهيم چه نخواهيم زبان ِ انگليسي به يك زبان ِ جهاني تبديل شده است. اما همه‌ي غيرِ انگليسي‌زبان‌ها همين كه پا به عرصه‌ي جهاني مي‌گذارند ناگزيرند انگليسي را ياد بگيرند..

عرصه‌هايِ مجازى و حقيقى

اين عرصه، چه عرصه‌ي مجازيِ اينترنت باشد چه عرصه‌هاي مجازي و حقيقيِ كسب‌وكار، چه ديپلوماسي يا هر عرصه‌ي جهانىِ ديگر، پاي‌تان به هر كدام از اين عرصه‌ها، چه مجازي چه حقيقي، برسد بلافاصله نياز به دانستنِ انگليسي را احساس خواهيد كرد و براي يادگرفتنِ آن صاحبِ انگيزه مي‌شويد.

سوآلِ ناگزيري كه در زمان ِ باانگيزه‌گي پيش مي‌آيد اين است:

من احساس مي‌كنم انگيزه‌اش را دارم،

حالا خوب است از چه راهي انگليسي را ياد بگيرم؟

پاسخِ اول اين است:  

از هر راهي كه بتواند همين انگيزه‌ي موجود را حفظ كند

حفظِ انگيزه راه‌هايِ بسيار دارد كه از جمله اين‌ها هستند:

انتخابِ روشی كه كسل‌كننده نباشد

حالا كي‌ ست كه بگويد كدام روش كسل‌كننده نيست؟

پاسخ‌ها:

روشي كه با تمرين‌هاي آسان و جذاب پيوسته شما را مشغول نگه‌ دارد

روشي كه كارِ آموزش را در يك فضاي آموزشىِ متنوع پيش ببرد

روشي كه به شما كمك كند كه گام‌به‌گام از پيش‌رفت‌تان باخبر شويد

روشي كه پديدآورنده‌گان‌اش زبان‌آموزى را نوعي عادت‌آموزى در نظر گرفته باشند